در سده دوازدهم هجری، سبک هندی که در روزگار اعتلایش از زیبایی بسیار بهره داشت، به فترت گرایید و مضمون های سست و بازاری و عامیانه را به شعر زیبایی فارسی راه داد. از این رو، تنی چند از شاعران اصفهان، علیه آن سبک فرسوده برخاستند، تا طرحی نو در اندازند، اما، شعر فارسی را حیاتی نو نبخشیدند، بلکه به گذشته ای کهنه تر و فرسوده تر بازگشتند. روزگار گذشت و گذشت، و شاعران فارسی زبان، برخی به سبک روزگار صفویان و برخی به شیوه شاعران پیش از آن سخن گفتند.
با جوشش انقلاب مشروطه، قالب های سنتی شعر فارسی، نقص خود را آشکار کردند. بدین معنی، که نشان دادند، که برای بیان دردهای عمومی جامعه، کار آمد نیستند. در این میان، ترانه ها و تصنیف ها، که از سویی با زبان عامه پیوندی نزدیک داشتند و از سوی دیگر، از اوزان عروضی کامل پیروی نمی کردند،از شاخه های دیگر شعر فارسی، توفیق بیشتری داشتند. اما، شاعرانی که به زبان رسمی شعر می گفتند، جرات در هم ریختن قانون های سنتی دست و پا گیر را نداشتند، و می پنداشتند، که با آوردن واژه هایی چون بمب و محکمه و عدلیه و چه و چه، شعر ، به راهی نوین می افتد.
شعر زمستان نیمایوشیج:
اما با این ابتکارها، شعر، از بافت سنتی و دست وپا گیر خود، رها نشد و در مسیر کهنه خویش، همچنان رفت و رفت، تا علی اسفندیاری متخلص به نیما در شعر فارسی، تحولی بنیانی پدید آورد. او، از سویی قافیه را که برای شعر، امری عارضی است، از میان برداشت و از سوی دیگر، قالب های عروضی را در هم شکست و شاعر را از طفره رفتن و زیاده گویی رهایی داد.
در شعر سنتی فارسی، بسا که مطلب شاعرانه شاعر، در یک مصرع، یا نیم مصرع، پایان می پذیرد، اما، برای تکمیل قالب، شاعر، باید زیاده گویی کند، علاوه بر این، با شکستن اوزان و برداشتن قوافی، پای موضوع های بسیار دیگر نیز به شعر فارسی باز شد. موضوع هایی که در شعر سنتی، مجال خودنمایی نداشتند و چنین شد که پس از چندین سده، شعر فارسی، بار دیگر، از ریشه جوانه زد، و بالیدن آغاز کرد.
علی اسفندیاری، مشهور به نیمایوشیج و متخلص به نیما، فرزند ابراهیم خان اعظام السلطنه نوری، از شاعران مشهور معاصر و دگرگون کننده مسیر شعر فارسی است.
او، در سال 1274 هجری شمسی، در دهکده یوش از توابع مازندران به دنیا آمد. نیمایوشیج که یک کشاورززاده بود، در روستای زادگاه خود، از ملای ده، مقدمات را آموخت. نیمایوشیج آنگاه به تهران آمد و در مدرسه سن لویی تحصیلات خود را پایان برد. نیما، زبان فرانسوی را به خوبی آموخت و در شاعری نیز از نظام وفا تعلیم گرفت. و نخستین شعر خود رادر سال 1300 منتشر کرد. آشنایی نیمایوشیج با ادبیات اروپایی، موجب تاثیرگذاری وی برشعر فارسی شد، کاری که پیش از آن، شاعران دیگری چون قاآنی و عشقی می توانستند و نکردند.
نیما، از کارمندان وزارت فرهنگ بود، در سال های 1309 تا 1311 هجری شمسی در آستارا در دبیرستان تدریس می کرد، و در 1311 به زادگاه خویش رفت و به کارهای خانوادگی خود پرداخت. او، همواره به زادگاه خود عشق می ورزید و بسیاری از مایه های شعر خویش را از آن دیار گرفته است. نیمایوشیج در سال های 1317 تا 1320 هجری شمسی عضو هیات تحریریه مجله موسیقی بود، وکتاب پر ارج ارزش احساسات را در این مجله به یادگار نهاد.
نیمایوشیج، پس از سال های انتظار خدمت، بار دیگر در سال 1329شمسی،به کارهای مطبوعاتی روی آورد و در اداره کل انتشارات وزارت فرهنگ، به کار بررسی کتاب و نقد شعر پرداخت و سرانجام در سال 1338 هجری شمسی زندگی را بدرود گفت.
نیما، گذشته از شیوه ابتکاری خود، قالب های سنتی شعر فارسی را نیز به خوبی می سرود و افسانه او، فاصله ایست میان شعر کهن و شعر نیمایی. نیمایوشیج، در شعر نوین خود، بیشتر به مسائل مردمی روی آورده است و وازگان شعرش، با زبان عامه پیوندی تنگاتنگ دارد. مشهورترین آثار منظوم او: مجلس، قصه رنگ پریده، افسانه و برای دل های خونین است.
نخستین مجموعه شعرهای نیمایوشیج، به روزگار زندگیش به سال 1334 شمسی به کوشش دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی چاپ و منتشر شده است. بخشی از آثار نیمایوشیج نیز به زبان های فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده است. فهرست کتاب های نیما از این قرار است: ماخ اولا، شعر من، ناقوس، شهر صبح-شهر شب، آهو و پرنده ها، مانلی، یادداشت ها و…، قلم انداز، دنیا خانه من است، نامه های نیما به همسرش، عنکبوت و فریادهای دیگر، کندوهای شکسته، آب در خوابگه مورچگان، حکایت و خانواده سرباز.
نخستین مجموعه کامل آثار نیمایوشیج، به کوشش سیروس طاهباز و نظارت شراگیم یوشیج در سال 1364 شمسی در تهران منتشر شد.
کالبد نیما، سال ها، در تهران به امانت به خاک سپرده شده بود، که سرانجام به زادگاهش یوش انتقال یافت و به گور خفت.